بررسی رابطه بین هوش هیجانی با کارآفرینی
تصور¬¬ ما از اهمیت هیجانات یا اهمیت تفکر در نظریه¬های گوناگون ا ین وسوسه را ایجاد می¬کند که نظریه¬ای وجود داشته باشد که بتواند انسان و زندگی انسان را بدون یک بخش از وجود او اعم از شناخت، هیجان و یا رفتار در نظر گرفته باشد و حیات روانی او را براساس فرضیه¬های یک بعدی تبیین کند اما واقعیت این است که به جز نظریه¬های بسیار افراطی که به میزان شدت افراطی |
دسته بندی | مدیریت |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 319 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 90 |
بیان مسئله
امروزه بسیاری از متخصصان، شرط لازم و ضروری پیشرفت را در ارتقا هوش هیجانی میدانند، بدون هوش هیجانی افراد نمیتوانند به سلامت زندگی، پیشرفت،كامیابی و موفقیتهای اجتماعی نائل شوند (الیاس، ترجمه فرهمندیان، 1389). پروین (1996) در این باره میگوید دیدگاه غالب این است كه هیجانات توسط افراد تجربه میشود و نیز چگونگی كنار آمدن افراد از نظر هیجانی، قسمت مهمی از شخصیت آنها را تشكیل می دهد(اسماعیلی،1389).کارسو و مایر هوش هیجانی را توانایی ارزیابی، بیان و تنظیم عاطفه خود و دیگران و استفادهی کارآمد از آن تعریف می کنند بنابراین هوش هیجانی را توان استفاده از احساسات و عاطفهی خود و دیگران در رفتار فردی و گروهی در جهت کسب حداکثر نتایج با حداکثر رضایت میتوان تعریف کرد. ابعاد هوش هیجانی شامل خودآگاهی، آگاهی اجتماعی، مدیریت روابط و خود کنترلی می باشد (کارسو، مایر؛ 2004).
انسان موجودی اجتماعی بوده و كارآفرینی فرد در جامعه در قالب كسب وكار خود بدون جلب همراهی و رهبری موفق دیگران به ثمر نمی نشیند. در این راستا هوش هیجانی ،قابلیت درك و كنترل احساس ها و عواطف خود و دیگران است (رهنورد و جویبار،1389). كه توانایی كار كردن با دیگران و اثربخش بودن در كارآفرینی راامكان پذیر می كند. به طبع كارآفرینان مختلف از احساس ها و عواطف یكسانی برخوردارنیستند و آن ها در اداره و درك فرصت ها و تهدیدها و شناسایی نقاط ضعف و قوت با توجه به میزان هوش هیجانی خود ، عمل كردهای گوناگونی دارند . هوش هیجانی می تواند در تك تك مراحل كارآفرینی جهت دهنده ی كارآفرینان باشد. چه بسیاری از كارآفرینان بزرگ وجود داشته اند كه از هوش تحصیلی بالایی برخوردار نبوده اند و در دانشگاه وضعیت مطلوبی نداشته اند، اما با تكیه بر هوش هیجانی خود بزرگ ترین شركت های دنیا را ایجاد كرده اند. این بدان معناست كه انسان هایی در بازار ، بسیار اثرگذار هستند كه خوب می دانند در ورای همه ی منطق های ریاضی و علمی، این نیروی الهام و احساس است كه كارساز بوده و در واقع كارآفرینان موفقی كه ساختار علمی بازار را می شناسند و هوش هیجانی را هم چون خون بدان تزریق می كنند، شگفتی می آفرینند. كارآفرینانی كه هوش هیجانی بالایی دارند ، یعنی كسانی كه احساس های خود را به خوبی شناخته و هدایت می كنند، احساس های دیگران را نیز درك كرده و هدفمند با آن برخورد می كنند، هم چنین در اداره ی بازار ممتاز بوده و كارآفرینانی موفق تر هستند. علت انتخاب این موضوع به این سبب می باشد که ، هوش هیجانی در ایجاد رفتار كارآفرینی ایفای نقش می كند و افرادی كه از هوش هیجانی بالاتری برخوردارند در ایجاد كسب وكار نوین و تجارت موفق تر هستند، به طوری كه هر چه افراد بیش تركارآفرین باشند، نقش هوش هیجانی به مراتب بیش ترنمایان می شود. هوش هیجانی به عنوان عاملی مهم برای موفقیت در محل کار شناخته شده است. کارآفرینان کسانی هستند که در محل کار خود فراتر از هنجار و عرف میدرخشند و در کار از دیگران پیشی میگیرند. از طرفی برای کارآفرین که فعالیت اقتصادی منحصر به فرد خود را در عمل اغاز میکند، این تجربه مملو از اشتیاق، عجز و ناکامی، اضطراب و کار سخت است.از آنچه در بالا ذکر شده می توان دریافت که کارآفریندر طول فرایند کارآفرینی با تضادها ی هیجانی فراوانی روبرو می شود،از یک سو اشتیاق و از سوی دیگر عجز و ناکامی و اضطراب.پس چنانچه از لحاظ خوداگاهی هیجانی قوی نباشد نمیتواند منابع اشتیاق و یا عجز ناکامی را شناسایی نماید و در نتیجه احتمال موفقیت او بسیار کم می شود. از سوی دیگر فردی که از خودآگاهی هیجانی بالایی برخوردار باشد با شناسایی منابع اشتیاق و تجزیه و تحلیل عوامل،از این نیرو همانند یک عاملی جلو برنده استفاده کرده،منابع اضطراب و ناکامی را از قبل شناسایی و با برنامه ریزی نقش این عوامل را کاهش می دهد. اما تاكنون تلاش های اندكی برای شناسایی ویژگی های هوش هیجانی در مورد این كه چه نقشی را در فرایند ویژه در میان دانشجویان از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است (قاسمی و اسدی، 1389). از این روی در این پژوهش سعی شده به اكتشاف بررسی رابطه بین هوش هیجانی با کارآفرینی دانشجویان پیام نور واحد شیروان در سال تحصیلی96 -1395 پرداخته شود.
اهمیت و ضرورت پژوهش :
هوش هیجانی داستانی نگفته در پس پدیده کارآفرینی است. فرآیند کارآفرینی را فراتر از شغل و حرفه و یک شیوه زندگی می باشد. به طوری که خلاقیت و نواوری، عشق به کار و تلاش مستمر، پویایی، مخاطرهپذیری، ایندهنگری، ارزش آفرینی، ارمانگرایی، فرصتگرایی، نیاز به پیشرفت، مثبت اندیشی، زیر بنا و اساس زندگی کار افرینانه میباشد. در این زندگی شکست مفهومی نداشته و بعنوان پله ای برای بالا رفتن، موقعیتی برای آموختن، تصور ناقصی از واقعیت، ابهامی که در هدف وجود دارد و واقعه ای که هنوز فواید آن تبدیل به سود نشده شناخته میشود.خصوصیاتی همچون جستجو به دنبال فرصتها، به جان خریدن خطرات، و اصرار در تحقق ایدهها در مجموع دیدگاه خاصی را تشکیل میدهند که کارآفرینان را به تصویر میکشد.در این دیدگاه کارآفرینان عبارتند از: افرادی که مهارتهای عاطفیشان به خوبی رشد یافته، از زندگی خویش خرسندند، کارآمد بوده و عاداتی فکریشان از انها افرادی مولد و کارآمد میسازد؛ افرادی که نمیتوانند بر زندگی عاطفی خودتسلط داشته باشند، درگیرشان در کشمکشهای درونی مانع تمرکز و تفکر روشن در کار میشود.
امروزه شواهد جدید این نکته را بیان میدارند که و هوش هیجانی در منشا کارآفرینی نقش مهمی را ایفا میکنند، اما تاکنون تلاشهای اندکی برای اثبات این موضوع انجام شده است. تاكنون درباره ی سنجش هوش هیجانی و ابعاد آن و ارتباط آن با دیگر متغیرهاتحقیق های زیادی انجام شده است . به عنوان مثال سیوناتان و فكن (2002 )، به بررسی رابطه بین رهبری و هوش هیجانی،پرتریدز و همكاران(2004) بررسی ارتباط بین هوش هیجانی و پیشرفت تحصیلی،پرداخته اند.در رابطه با بررسی میزان كارآفرینی و رابطه یا تفكیك آن از هوش هیجانی ، كه عرصه ی مطالعاتی جدید و موضوعی نوین - چه از منظر هوش هیجانی و چه از دیدگاه كارآفرینی است، مطالعه ها و تحقیق های اندكی انجام شده است . از این روی در این پژوهش تلاش شده تا به اكتشاف جنبه هایی از حقیقت پرداخته و این موضوع بررسی می شود كه آیا اصولا بین هوش هیجانی و میزان كارآفرینی رابطه ای وجود دارد؟ و اگر ارتباطی وجود دارد آیا بین میزان كارآفرینی افراد در سطوح مختلف و هوش هیجانی و ابعاد آن تفاوت معناداری وجود دارد یا نه؟